بسم الله الرحمن الرحیم هست مفتاح هر در بسته ای
یکی بود یکی نبود جز خدای مهربون که رحمانیت و مهربونیش تو بسم الله الرحمن الرحیم آمده کسی نبود و فقط مهربونی بود و حال خوب
روزی دوتا پسر بچه داشتند تو حیاط خونشون بازی میکردند که یکباره سرمای شدید همراه با سوز و صدای باد و وزش باد شدید کل حیاط و هوای خونه رو گرفت ...
ناگهان صدای یه پیر زن آمد.
نقش اول پیرزن:( سلام سلام منم منم ننه سرما رفیق زمستونی شما بچه ها)
علی و حیدر که از تعجب داشتند شاخ در میاوردم
یهو بهم نگاه کردند و همزمان پرسیدن
ننه سرما؟!
(ننه سرما) خندید گفت نترسید بله من ننه سرما هستم
هم ننه ام هم سرمایی
بببنید موهام سفید
پوست صورتم چروکه
عصا دارم
قدم کمی خمیده
راستی ببینم شما جواب سلامتون خوردین؟؟؟یا موش آمد زبونتون خورد؟
علی و حیدر
سرشون انداختن پایین گفتن
سلام😔
ننه سرما گفت
سلام به روی ماهتون
سلام به چشمون سیاهتون
سلام به قد رشیدتون
سلام سلام سلام اشرف مخلوقات
حیدر گفت ای بابا ننه بسه دیگه سلام سلام
میشه بگی چیکارمون داری؟
ننه خندید و گفت عزیز مادر سلام سلامتی میاره
سلام احلاقتو خوب میکنه
سلام صبرتو بیشتر میکنه
بیا بهت نقل بدم کامتو شیرین کن ننه ...
(بچه ها شکلات میگیرن و میخورن)
ننه اسم من ننه خاتون سرماست
کارم اینکه هوا سرد میشه میام و بچه ها رو زودتر خبر دار میکنم حاضر بشن
باید خودشون در برابر خیلی چیزها مقاوم کنند...
علی و حیدر همزمان پرسیدن مقاوم یعنی چی؟
ننه گفت وقتی هوا سرد بشه
بارون میاد
باد میاد
سوز میاد
برف میاد....
باید به لباس گرم بپوشی
کلاه بذاری دستکش بپوشی
شالکردن ببندی ...
علی و حیدر خندیدن گفتن همین؟
امدی بگی اینارو بپوشیم؟
ننه سرما ماکه لباسمون مناسبه کلاهم داریم
دیگه چی؟
ننه گفت دلتون گرمه؟
حیدر فورا دستشو گذاشت رو شکمش گفت وا آره بدنم داغه
علی گفت هع تو تب داری داداش
ننه سرما سرشو تکون داد و گفت نه مادر
دلگرمی یعنی
دلت به خدا نزدیک کنی
بهش اعتماد کنی
علی پرسید یعنی چجوری؟؟؟؟
حیدر گفت؛داداش سوال داره آخه جوابش معلومه یعنی با پوشیدن لباس گرم 🤣🤣🤣
ننه خندید و گفت نه تصدقت بشم
یه رازی بهتون بگم
علی و حیدر باهم گفتن چه رازی؟
ننه سرما گفت یه کلید گنج بهتون بدم؟
حیدر وعلی گفتن آخ جون گنج به به گنج آره ما گنحا میخواهیم یاالله ما گنج میخواهیم یا الله
ننه خندید گفت بیاید بشینید دور کرسی من سرما نخورید تا بهتون بگم ....
(بچه ها میشنن دور کرسی)
ننه سرما گفت
کلید اون گنج هست
بسم الله الرحمن الرحیم
هرجا که دیدین به در بسته ای خوردین فوری بگید
بسم الله الرحمن الرحیم
یعنی بنام خداوند بخشنده و مهربان و رحیم
علی و حیدر که خیلی تعجب کرده بودند گفتن
ها؟!
یعنی چی چطوری بسم الله الرحمن الرحیم میشه کلید گنج ؟!ما طلا میخواهیم گنج علی گفت من ملشین کنترلی میخوام حیدر گفت من پلی استیشن مبخوام
ننه سرما نگاهشون کرد و گفت
وقتی میخواهید کاری کنید اول بگید بسم الله الرحمن الرحیم
بعدشم با بسم الله الرحمن الرحیم قلب هاتون آروم میشه دلتون گرم میشه
شیطون دیگه گولتون نمیزنه
درس هاتون بهتر میخونید.
علی گفت:ننه سرما راستی من موقع غذا خوردن میگم بسم الله الرحمن الرحیم
حیدر گفت آره اره مامانم یادمون داده گفته شیطون از بسم الله الرحمن الرحیم بدش میاد
دیگه نمیتونه غذامون بخوره ...
ننه سرما گفت: ای خدا قربون بشم که شماها انقد
قشنگید و ماهین
حالا یه مسابقه 🤗
حیدرعلی دوتایی از جاشون پریدن بالا گفتن آخ جون مسابقه اخ جون جایزه 😆🥰😍
علی پرسید:ننه مسابقه چیه؟
حیدر گفت:ننه جایزه اش چیه ؟
ننه سرما گفت
باید دوتایی زحمت بکشید یه برگه ی خوشگل بردارید و نفری یدونه بسم الله الرحمن الرحیم بنویسید و نصب کنید تو اتاقتون
برای هرکسی که خوشگل باشه بهش جایزه میدم...
حیدرعلی هردو مشغول شدند...
گاهی از هم کمک میگرفتن علی با خط خوش نوشت
و حیدر با مدادهای رنگی هر کلمه رو نوشت
وقتی تموم شد امدن پیش ننه سرما
سلام ننه
سلام به روی ماهتون
به چشمون سباهتون
حیدر گفت ننه لطفا چشماتو ببند آفرین
علی گفت باز نکنیا تا گفتیم یک دو سه چشماتو باز کن
ننه که خیلی مشتاق بود قبول کرد.
حیدرعلی باهم گفتن یک و یک و یک
دو و دو دو
سه و سه و سه
حالا چشاتو باز کن
وقتی ننه چشاشو باز کرد
حیدر علی گفتن دیری دیری دیرنگ
بفرمایید اثری ماندگار از برادران کمالی
ننه سرما خیلی متعجب شد و کلی ذوق کرد و گفت به به چه پسرهایی به به چه نقاشی قشنگی
حالا که فکر میکنم هردوتاتون باید جایزه رو ببرید....
ننه سرما برای هردوتاشون شال گردن زمستونی هدیه داد تا در برابر سرما ازشون محافظت کنه
حیدر پرسید ننه چرا بسم الله نوشتیم حالا کجا نصب کنیم
ننه گفت بزنید تو اتاقتون تا ازتون محافظت کنه این همون گنجه که بهتون گفتم شما دیگه همیشه تو اتاقتون یه گنج بی نظیر دارید.
بچه ها بسم الله الرحمن الرحیم شما رو در برابر سختی ها در برابر مشکلات خیلی محکم و مقاوم میکنه
ببینید درخت هارو با سرما برگهاشون میریزه سختی
میکشند تا دوباره سبز بشن به وقت بهار
ابرهارو بببنید وقتی باهم هستند بهم میچسبن تا بارون بیاد تا هوای زمین تمیز بشه
یا نگاه کنید به باد که با تمام زورش میاد ابرهارو هل میده میرن کنار خورشید خانم میاد...
شما باید مثل خورشید گرم باشید خودتون با بسم الله الرحمن الرحیم مثل خورشید خانم نورانی کنید.
ابرو باد و بارون و سوز سرما با امدن خورشید همگی از بین رفتن
بچه ها اون سختیا مثل باد و بارون سرماست و بسم الله الرحمن الرحیم مثل همون خورشید که گرما بخش زندگیه و مفتاح و کلید در هر سختی
راستی
سلام هم از یکی از اسم های خداست یادتون باشه همیشه زودتر از همه سلام بدین تا همیشه سلامت باشید
علی گفت ننه ممنون که بما کلید گنج دادین
حیدر گفت ننه بازم بهمون نقل میدی؟
ننه از گوشه ی روسریش گره ای باز کرد و به بچه ها شکلات داد و باهم خوردند و کلی خندیدن.
تمام
✍️زهرا میری